رهبری سازمانی موفق به معنای سخت یا نرم بودن و احساسی یا قاطع بودن نیست، بلکه مجموعهای از ویژگیها برای آن اهمیت دارند.
📌 اول و مهمتر از همه چیز هم شخصیت است.
سقوط شرکتهای بزرگی مانند:
انرون (Enron)
لمن برادرز (Lehman Brothers) و
ورلد کام (World Com)
این موضوع را یادآوری میکند که رهبران سازمانی جهان، نقصی در شخصیت خود دارند.
گاهی شاهد سرزنش شدن دانشکدهها و مدارس کسبوکار به دلیل بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی هستیم.
با این حال، نمیتوان به دلیل مشکلات جهانی کسبوکارها، فقط به سرزنش موسسات آموزشی پرداخت. مشکل اصلی، رهبران سازمانی هستند که فاقد شخصیت قدرتمند هستند.
✏️شخصیت یکی از مهمترین مولفههای رهبری سازمانی نرم است. آنها از طریق شخصیت قدرتمند خود میتوانند بر افراد اثر گذاشته و آنها را هدایت کنند. افراد به رهبرانی نگاه میکنند که از نظر اخلاقی کامل و صادق بوده و به حرفهایی که میزنند، عمل کنند. به دلیل این اهمیت است که بیشتر شرکتها در برنامههای آموزش رهبری سازمانی ، به شخصیت توجه میکنند.
به عنوان مثال، شرکتهایی مانند هندوستان لور (Hindustan Lever) بر شخصیتی تاکید دارند که طی آن، رهبر به نیازهای شرکت بیش از خواستههای خود توجه کند. سیستم مدیریت منابع انسانی هم در این زمینه اهمیت فراوانی پیدا میکند؛ سیستمی که در آن به ویژگیهای اخلاقی و شخصیت کاری بین کارکنان بها داده شود.شما به عنوان یک رهبر سازمانی، همواره زیر ذرهبین خواهید بود و باید بتوانید از طریق شخصیتی منسجم و اخلاقی، تبدیل به الگویی مناسب برای دیگران شوید. اما این گرایش در ذات مردم است که به جای توجه به نقاط قوت هر فرد، ضعفهایش را میبینند.
به همین دلیل، داشتن یک شخصیت قدرتمند و بدون نقص، برای اثرگذاری بر دیگران اهمیت بیشتری پیدا میکند.
مارتین لوترکینگ میگوید: «معیار نهایی سنجش یک فرد، موضعگیریها و اقدامات او در زمان آسایش و راحتی نیست، بلکه باید دید که در زمان چالشها و اختلافنظر چه کار میکند.»
✏️ شخصیت، کلید تمایز بین رهبران سازمانی خوب از سایر رهبران است. در حقیقت، شخصیت خوب، باعث میشود که یک فرد تبدیل به رهبر سازمانی بهتر شود.