دیگر خیلی وقت است که مسواک زدن را به چشم عملی نمایشی نگاه می کنم. مسواک، دندان ها را سفید می کند اما قادر به پاک کردن هیچ گرفتگیای نیست. بعد از شستن مسواک و لبخند زدن رو به آینه حس میکنی همه چیز روبراه است اما کافیست نگاهی به شیار پنهان لای دندانها بیندازی و فاجعه را از نزدیک ببینی.
وقتی چیزی لای دندان هایم گیر کرده، وقتی اعصابم از این گیر کردگیِ لعنتی خرد شده، هیچ وقت سراغ مسواک نمی روم. مسواک شبیه آن دسته آدم هایی ست که در مواقع گرفتاری و دلواپسی فقط می توانند پیشنهاد بدهند: «بهش فکر نکن!» و هیچ وقت نمی توانند در جهان واقعی گرهای را باز کنند و کوچه بن بستی را تبدیل به شاهراه کنند. در زمانِ گرفتاریهای دندانی، مستقیم می روم سراغ قهرمان زندگی ام؛نخ دندان. نخ دندان کارش را بلد است. حرفِ بی خود نمی زند، ژاژ نمیخاید و بدون فوت وقت راهی شکاف تنگ می شود، خودش را به مخمصه می فرستد، بیگانه را پیدا می کند، سفت یقه اش را می چسبد، آن را به دام می اندازد و با خود بیرون می کشد. نخ دندان هیچ وقت دست خالی بر نمی گردد. اگر دست خالی برگشت، یعنی اوضاع خراب است.
همه آدم ها در زندگی به یک نخ دندانِ زنده نیاز دارند. کسی که اهل عمل باشد و نخواهد مشکلات سخت و حساس را با دعا و فرستادن انرژی مثبت حل کند. کسی که بدون نگرانی بزند به عمق حادثه، گاهی لثه را خونی کند اما موفق بیرون بیاید. کسی که در زمان برخوردن به مشکلات بگوید: «حلش می کنم» و حلش کند.
نخ دندانهای زندگی کسانی هستند که می شود بهشان تکیه کرد. میشود بهشان امید بست. می شود مطمئن بود که آنها دوباره شرایط را به حالت طبیعی بر خواهند گرداند. نخ دندان ها اهل ادا و تظاهر نیستند. کسی برایشان در تلویزیون و مجلات تبلیغ نمیکند. نه مثل مسواک رنگارنگ اند ونه خوش تراش. نخ دندانها نجات دهندگان از یاد رفته ای هستند که هیچکس ازشان امضا و عکس یادگاری نمی خواهد. آنها قهرمان های واقعی زندگی هستند و در دنیای مسواک های پر سر و صدای بی فایده، چه سخت است نخ دندان بودن.